امشب از اون شباست که ......من ،دوباره دیونه بشم

تو مستی و بی خبری ......اسیر میخونه بشم

امشب از اون شباست .....که من ،دلم میخواد داد بزنم

تو شهر این غریبه ها.....دردمو فریاد بزنم

دلم گرفت از آسمون.....هم از زمین هم از زمون

تو زندگی چه قدر غمه.....دلم گرفته ،از همه

ای روزگار لعنتی.....تلخ بهت هر چی بگم

من به زمین و آسمون .....دست رفاقت نمی دم

از این همه در به دری .....تو قلب من قیامته

چه فایده داره زندگی......این انتهای طاقته

از این همه در به دری......به لب رسیده جون من

به داده من نمی رسه .....خدای آسمون من

دلم گرفت از آسمون..... هم از زمین هم از زمون


نظرات شما عزیزان: